- پس مانده
- عقب مانده سپس مانده بدنبال مانده، جمع پس ماندگان، باقی مانده از خوراک و نوشیدنی کسی ته مانده پس خورده، بقیه هر چیزی، وامانده ترکه
معنی پس مانده - جستجوی لغت در جدول جو
- پس مانده
- عقب مانده، وامانده، باقی مانده، باقی ماندۀ طعام، نیم خورده
- پس مانده ((پَ دِ))
- عقب مانده، به دنبال مانده، باقی مانده از خوراک و نوشیدنی کسی، ته مانده، بقیه هر چیزی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عقب مانده
عقب افتادن
عقب ماندن، عقب افتادن، دنبال ماندن
بیچاره عاجز. فرومانده، جمع درماندگان
غمگین اندوهناک، ملول، آزرده
باقیمانده چیزی
پس رو تابع
بعقب راندن
ته مانده، نیمخورده
طعامی که بر آن گذشته و برای روز بعد مانده باشد شبینه
باقی ماندۀ چیزی، اندکی از چیزی که به جامانده باشد
باقی طعام که در پیش کسی بماند، ته مانده، نیم خورده
ویژگی غذایی که شب برآن گذشته و برای روز بعد مانده باشد
Recessive
рецессивный
rezessiv
рецесивний
recesywny
recessivo
recessivo
recesivo
récessif
recessief
resesif
عكسيٌّ
उपसर्गी
רִסֶּבִּי